مادران ميدان مايو

خانم »ماريا آدلا گارد‌دو‌آنتوكولتز« يكى از اعضاى بنيانگذار »مادران ميدان مايو« چندى پيش‏ در آرژانتين درگذشت.
به گزارش‏ آسوشيتدپرس‏، وى يكى از 14 زنى بود كه گروه حقوق‌بشر »مادران ميدان مايو« را بنيان نهادند. خانم گارد‌دو‌آنتوكولتز در 11 اكتبر 1911 به دنيا آمد. وى هنگام تشكيل گروه مذكور، كارمند دادگسترى بوئنوس‏آيرس‏ بود. او در جست‌وجوى اطلاعاتى درباره پسرش‏ دانيل مى‌گشت كه در نوامبر 1976 توسط حاكمان نظامى آرژانتين ربوده شد. آن موقع، دانيل وكيل مدافع و استاد دانشگاه و از مخالفين حكومت ديكتاتورى نظامى حاكم بود.

ترجمه مقاله زير را براى آشنائى با تجارب خانواده‌هاى قربانيان شكنجه و كشتار در آرژانتين مناسب ديدم. بيشك خواننده در اشكال خشونت و كشتار مخالفين سياسى بدست نظاميان نكات اشتراك فراوانى با شيوه‌هاى تروريستى در ايران مى‌بيند. اما چيزى كه ما هنوز فاقد آن هستيم حركت پيوسته و سازمان يافته توده‌اى در راستاى به زير سوال بردن و نفى هر نوع خشونت و شكنجه و اعدام است. و من فكر مى‌كنم نبود چنين حركت و نهاد‌هائى به تكرار و تسلسل شكنجه و اعدام به دست ديكتاتورهاى رنگارنگ در جامعه انجاميده‌است.


مادران ميدان مايو
ميدان مايو مركز سياسى شهر ميليونى بوينوس‏ آيرس‏ است، مشرف به مقر روساى جمهورى آرژانتين. درهمين ميدان بودكه در مه سال 1810 مردم آرژانتين استقلال كشور خود را از اسپانيا جشن گرفتند.

روزهاى پنجشنبه هر هفته ساعت پانزده و سى دقيقه زنانى كه سربندى سفيد بسر دارند و عكس‏ هاى فرزندان خود را به سينه نصب كرده اند، دور اين ميدان راهپيمايى مى كنند. اينان مادران ناپديدشدگانى هستند،كه بدست نظاميانى كه از سال 1976تا 1983 بر كشور حكومت راندند، به قتل رسيدند.
نخستين گردهمايى علنى مادران در آوريل 1977بود، يك سال بعد ازكودتاى نظامى. پيش‏ ازآن »مادران« دركليسايى در مركزشهر جمع مى شدند. به پيشنهاد خانم آزوسنا ويلافلور)Azucena Villaflor(، كه خود نيز بعدها به جرگه ناپديدشدگان پيوست، »مادران« محل تجمع شان را به ميدان مايو، ميدان اصلى شهر انتقال دادند.
درنخستين راهپيمايى تنها 14مادر شركت داشتند، كه پس‏ از مدت كوتاهى تعدادشان رو به فزونى نهاد و نام »مادران ميدان مايو« انعكاس‏ وسيعى در مطبوعات خارج ازآرژانتين يافت گرچه مطبوعات داخلى تحت كنترل نظاميان در باره آن سكوت اختيار كردند.

يكسال پيش‏ از نخستين راهپيمايى آنها، در مارس‏ 1976حكومت قانونى ايزابل پرون با كودتاى نظاميان به فرماندهى ژنرال ويدلا سرنگون شده بود. قدرت نامحدود و لجام گسيخته و حكومتى آشكارا توتاليتر از جمله ويژگى اين ديكتاتورى نظامى بود كه با حكومت هاى نظامى سابق آرژانتين تفاوت داشت.
آرژانتين در اين سال‌ها شاهد يكى از سياه ترين دوره هاى ترور و نقض‏ آشكار حقوق بشر در عصر مدرنيته بود. هزاران زن و مرد توسط نيروهاى نظامى با انيفورم رسمى يا در لباس‏ شخصى دستگير و به شيوه »آرژانتينى« ناپديد شدند. بيشتر آنها را زنده، در حالى‌كه با تزريق قرص‏ خواب آور به خواب مصنوعى فرو‌رفته‌بودند، به دريا انداختند. امروز، پس‏ از سالها سكوت سيستماتيك بتدريج جزييات اين سيستم ناپديدسازى انسانها بر ملا مى‌شود. مقامات رسمى حكومتهاى بعد از ديكتاتورى ژنرال ويدلا رقم ناپديدشدگان را 9000 نفر اعلام كرده اند. اما تشكيلات »مادران« و سازمانهاى دفاع از حقوق بشر اين تعداد را بيش‏ از 30000 تخمين مى‌زنند. چرا كه پديده نابودسازى مخالفين از سالهاى 1974، يعنى دو سال پيش‏ از به قدرت رسيدن نظاميان، توسط اتحاد ضدكمونيستهاى آرژانتينى كه از طرف نيروهاى راست افراطى و نظاميان حمايت مى شد، آغاز شده بود.

خشم و درد ناشى از از دست دادن فرزندان‌شان براى مادران آرژانتينى چنان سنگين بود كه آنها در اعتراض‏ و مقابله با ديكتاتورهاى نظامى پروا نكردند. بيشتر اين مادران، زنان خانه دار و عامى بودند كه پيشترها علاقه چندانى به سياست نداشتند. اما بزرگترين حركت سياسى دهه اخير امريكاى لاتين را همين »مادران غير سياسى« به راه انداختند.
آنها در ادارات دولتى و پليس‏، جايى كه هر روز در ججستجوى فرزندان ناپديد شده دخيل مى بستند، با همديگر آشنا و از سرگذشت مشتركشان آگاه شدند. سربند سفيد را در راهپيمايى‌ها براى خود برگزيدند كه در ابتدا چيزى نبود جز مانده هايى از قندان دوران كودكى فرزندان گم گشته شان. بعدها سربند سفيد را سمبل صلح، زندگى، رابطه مادرانه و ضديت با خشونت ديكتاتورى نظاميان معنا كردند.
در اواخر سال 1977 حدود 150 تن از مادران در محلى خارج شهر بوئنوس‏ آيرس‏ نشستى برگزار كردند تا بر سر گام هاى بعدى خود تصميم بگيرند. آنها نياز به يك ساخت سازمانى براى گسترش‏ حركت‌شان را احساس‏ مى كردند. حالا تعداد »مادران ميدان مايو« به 300 نفر افزايش‏ يافته بود. با اين همه روزنامه ها همچنان به سكوت در باره آنها ادامه مى دادند. يكى از قدم هاى مهم آنها فرستادن يك بيانيه به يكى از روزنامه هاى پرتيراژ آرژانتين بود. بيانيه با اين عنوان شروع مى شد: »ما چيزى نمى خواهيم جز حقيقت«.
عكس‏ العمل نظاميان در قبال اين اقدام جسورانه دستگيرى سه تن از بنيادگذاران »مادران ميدان مايو«، آزوسنا ويلا فلورا، رهبر حركت مادران، يك راهبه فرانسوى الاصل و يك زن هنرمند جوان بود. تا به امروز هيچ نشانى از آنها بدست نيامده است. ترور اين سه نفر ضربه بزرگى بر پيكر »مادران« بود. تعدادى مرقتا خود را كنار كشيدند و ادامه دهندگان حركت، خود را براى خطر هاى بزرگ آماده كردند. اين فرض‏ كه مادران پير و سالخورده دردمند را اتفاقى تهديد نمى كند، خوش‏ خيالى بيش‏ نبود. بعدها خانم هبه دو بنافينى)(Hebe de Bonafini، جانشين ويلافلورا در باره ادامه حركتشان چنين نوشت: »نيرويى كه به ما توان ادامه حركت مى داد،.بچه هايمان بودند. ما نخستين مادرانى بوديم كه از فرزندان‌مان زاده شديم. بنابراين نمى خواستيم خون آنها بيهوده به هدر رفته باشد.«

سال 1978 مسابقات جهانى فوتبال در آرژانتين برگزار شد و عنوان قهرمانى را آرژانتين از آن خود ساخت. اين پيروزى براى مدتى هر چند كوتاه بيشتر آرژانتينى ها را در رويايى شيرين فرو برد.
در روزهاى برگزارى اين مسابقات نظاميان كوشيدند با گاز اشك آور و باتون مادران را از ميدان مايو دور سازند، تا مانع انعكاس‏ موجويت آنها در مطبوعات بين المللى شوند. با اين همه »مادران« از اين موقعيت بهره جستند تا صداى خود را به گوش‏ جهانيان برسانند. صدها كارت پستى به سياستمداران و خبرنگاران خارجى فرستادند. تلاش‏ شان بى ثمر نماند. نخستين »گروه حمايت از مادران ميدان مايو« در خارج از آرژانتين توسط خانم دن اويل همسر نخست وزير هلند تشكيل شد. در پايان همين سال نخستين سفر تبليغى هبه بنافينى به خارج آغاز شد. او در سفر خود به امريكاى شمالى و اروپا سياستمداران و خبرنگاران بسيارى را ملاقات كرد و يكسال بعد موفق به ديدار پاپ اعظم و رييس‏ جمهور ايتاليا شد. به اين وسيله »مادران« توجه وسيع بين المللى را به خود جلب كردند، همين خود عاملى شد كه نظاميان نتوانند به راحتى آنها را سر‌به‌نيست كنند. همچنين اين فعاليت‌ها به آنها اميدوارى بيشترى بخشيد. آنها پى بردند كه فرزندان مفقودشان به فراموشى شدگان سپرده نشده‌اند.
يكسال بعد، در سال 1979 موفق شدند »انجمن مادران ميدان مايو« را به ثبت برسانند. يك كمسيون يازده نفره به همراه هبه دو بنافينى به رياست انجمن انتخاب شدند. در اين اعمال فشار بر آنها افزايش‏ يافت و نظاميان براى جلوگيرى از راهپيمايى هفتگى آنها در ميدان مايو موانع جدى ايجاد كردند.
در سال 1980 مادران از اهداى جايزه صلح نروژ به آدولفو پرز بهره جسته و دسته جمعى همراه او به نروژ رفتند تا افكار جهان را بيش‏ از پيش‏ متوجه كشتار ديكتاتورهاى نظامى آرژانتينى بكنند. مادران در همين سال نخستين بولتن خود را با عنوان »عدالت، صلح و عشق« منتشر ساختند. بولتن در منزل هبه بنافنى به چاپ رسيد. به يارى گروه هلندى »حمايت از مادران ميدان مايو« اين بولتن به خيابانهاى اروگوئه، كشور همسايه آرژانتين كه در آن‌جا نيز نظاميان حكومت مى راندند، نيز راه يافت.
در سال 1981 »مادران« حركت خود را در مقابله با نظاميان تشديد كردند. در دسامبر آن سال با شركت 80 زن يك راهپيمايى 24 ساعته در ميدان ترتيب دادند و آن را »راهپيمايى مقاومت« ناميدند. از آن پس‏ نيز هر ساله در ماه دسامبر تكرار كردند. مادران شعار مى دادند:
_ »ناپديدشدگان« به زندگى باز گردند
_ عاملان و مقصران مجازات گردند
_ قاتلان مردم زندانى بايد گردند
_ مقاومت ادامه دارد
_ عقب نشينى نمى كنيم
_ فراموش‏ نخواهيم كرد، »عفو« هم نخواهيم كرد
_ پايدار باد مبارزه، عقب نشينى هرگز
_ اتحاد و مبارزه يا گرسنگى و سركوب
_ فكر روشن، قلب متحد، مشت مبارز
_ مقاومت و مبارزه براى پيروزى فردا
_ پرچم ما برافراشته خواهد ماند فردا، در دست فرزندان امروز

با شروع جنگ مالويناس‏ در مارس‏ 1982 موجى از ناسيوناليسم كشور را فرا گرفت. »مادران« از شركت در ميتينگ‌هاى وحدت ملى خوددارى كردند. هبه بنافينى در اين باره به صراحت اعلام داشت: »جزيره مالويناس‏ متعلق به آرژانتين است، ناپديد شدگان نيز به همچنين«.
سه ماه بعد تسليم بى قيد وشرط نظاميان در مقابل دولت انگليس‏ به سقوط ديكتاتورى نظاميان انجاميد و موجى از حركت هاى دموكراسى خواهى و آزادى طلبى كشور را فرا گرفت. جنايتكاران ضد بشرِ سياه ترين دوره تاريخ آرژانتين به پاى ميز محاكمه فرا خوانده شدند. اما يك سال بعد به رغم اعتراض‏ هاى وسيع توده اى و در راس‏ آنها »مادران«، قانون عفو براى جنايتكاران به تصويب رسيد و كوشيدند تا جنايت‌ها لاپوشانى شود. در آگوست 1982 دهها هزار نفر به دعوت »مادران« در يك راهپيمايى اعتراضى عليه قانون عفو شركت كردند.

يك سال بعد، شب پيش‏ از واگذارى قدرت به رائول آلفونسين، رييس‏ جمهور منتخب، )-1989 1983 (،مادران آخرين راهپيمايى خودرا در حكومت نظاميان قدرت با حمل اسامى 30000 »ناپديد شده« برگزار كردند.
رائول آلفونسين »مادران« را رسما به مراسم واگذارى قدرت، در دسامبر 1983 دعوت كرد. موجوديت مادران به خاطر شجاعت و مقاومت شان در سطح ملى و در سطح بين المللى قابل انكار نبود. مادران در سرزمينى كه صدايش‏ را باخته بود، پيشتاز مقاومت محسوب مى شدند.
چشم اميد بسيارى از آرژانتينى ها به رييس‏ جمهور منتخب شان دوخته شده بود. اما پاسخ او در مقابل انتظارات مردم نااميدكننده بود. او كميسيونى را مامور روشن ساختن سرنوشت »ناپديد شدگان « كرد. اما اين كميسيونCONADE)( كه رياست آن را ارنستو ساباتوى نويسنده بعهده داشت، هيچ مجوز و اختيارى براى دعوت از شاهدها يا وادار ساختن جانيان به اعتراف نداشت. »مادران « مايوس‏ از اين سازشكارى كميسيون را تحريم كردند و يادآور شدند كه ارنستو ساباتو همان كسى است كه در سال 1976 بعد از ميهمانى ناهار با ژنرال ويدلا، از او تمجيد كرده بود. گفتند: »ما كميسيون را به رسميت نميشناسيم زيرا منتخب مردم نيست، بلكه انتصاب دستگاه حكومتى است.« ) بيانيه تحريم توسط مادران ميدان مايو(
نظرات در باره تحقق و تضمين حقوق بشر و دموكراسى متفاوت بود. اقدامات دولت آلفونسين از نظر تعدادى از سازمانهاى حقوق بشر آرژانتين ناكافى نبود، بلكه بايد تعميق مى‌يافت. در همين راستا بخشى از »مادران« نيز حمايت از حكومت دموكراتيك جديد را ضرورى مى‌دانستند و در سال 1986 از بقيه جدا شدند و خود شاخه »مادران ميدان مايو _خط پايه گذاران« را بنا نهادند. تلاش‏ آنها اين بود كه اهداف خود را در چارچوب سيستم سياسى موجود پيش‏ ببرند و از اينكه خود را بعنوان اپوزيسيون راديكال معرفى كنند، ابا داشتند. انتقاد به روش‏ رهبرى يكى ديگر از موارد اختلاف بين »مادران« بود. اما به رغم اختلافِ نظر و موضع گيرى هاى متفاوت اعضاى اين شاخه در راهپيمايى روزهاى پنجشنبه در ميدان مايو كه همچنان ادامه دارد، شركت مى كنند.
درگيرى هاى نظرى زمانى به اوج خود رسيد كه مادران با شعار »فرزندان ما را زنده به ما برگردانيد« دومين دور راهپيمايى مقاومت خود را سازمان دادند. بسيارى طرح اين شعار را ديوانگى ناميدند. در واقعيت اما، اين شعار پاسخى بود به گزارش‏ كميسيون كه مسئله »ناپديدشدگان« را موضوعى تمام شده ارزيابى مى‌كرد. مادرانِ »ناپديدشدگان« نمى‌خواستند با پذيرش‏ مرگ فرزندان خود مقاومت‌شان را پايان يافته قلمداد كنند. »چرا بايد اجساد را بپذيريم در حاليكه قاتل‌ها بدون ترس‏ از مجازات در كشور آزادانه زندگى مى كنند.« ) بيانيه مادران (
ا»مادران« بر اين اعتقاد بودند كه بدون تغييرات اساسى و كاهش‏ قدرت نظاميان هيچ دموكراسى واقعى به وجود نخواهد آمد. آنها آلفونسين را به دوگانگى در گفتار و كردار متهم كردند. »چهره اى براى مردم آرژانتين و چهره اى در خدمت نظاميان«. كميسيون انتصابى آلفونسين از اعلام علنى اسامى جانيان ضد بشر خوددارى كرد و پس‏ از روند دو ساله محاكمه تنها به محكوم ساختن چند تن از سران خونتاى)گروه كودتاچى( نظامى بسنده كرد. اكثر ژنرال ها به بهانه قانون اطاعتِ مافوق از مجازات تبرئه شدند.
به اين سان »مادران « احساس‏ كردند به آنها خيانت شده است. مرگ »ناپديد شدگان « را به رسميت شناختن به معناى پايان مقاومت‌شان بود، آن را نپذيرفتند و به حركت خود ادامه دادند.

لازم به توضيح است كه نظاميان حاكم پيش‏ از واگذارى قدرت در پيامى رسمى اعلام كرده بودند كه »ناپديدشدگان« در مبارزه كشته شده‌اند و براى اثبات ادعاى‌خود تعدادى از اجساد را براى شناسايى خانواده هاشان از گورهاى دسته جمعى بيرون كشيده‌بودند.)1( مادران با چنين اعلاميه هاى خشك و خالى و نيز نبش‏ قبرها به مقابله برخاستند و از پذيرش‏ غرامت مالى براى ناپديد شدگان خوددارى كردند. آنها همچنان در بازگردانيدن ناپديدشدگان به زندگى پاى فشردند. به نگاه بسيارى، از جمله گروه هاى حمايت از حقوق بشر اين كار خارج از منطق و يك لجاجت صرف تلقى مى‌شد. تعدادى از خانواده‌ها اميدشان را از دست دادند و به مرگ فرزندان ناپديدشده تن دادند. اما مادرانى كه همچنان در استقامت پاى مى فشردند، در حقيقت نمى خواستند كه مسئله تنها به اشكال جنايى و آدم كشى خلاصه شود. آنها ريشه هاى سياسى آن را مى جستند: يعنى مجازات عاملان و مسئولان جنايت ها. آنها با هر گونه مصالحه و سازش‏ با گذشته مخالف بودند.

از جنبه روانشناسى، شايد تب و تاب‌هاى هاى روحى ناشى از ابهام و ناروشنى سرنوشت فرزندانشان در ناباورى مرگ آنها عاملى بود در نيروى تحرك »مادران« و نيازى بود براى پاسدارى از موجوديت خويش‏.
»مادران« حتى از برگزارى مراسم يادبود و بزرگداشت براى فرزندان ناپديدشده شان خوددارى كردند. بعنوان مثال با اقدام دانشجويانى كه مى خواستند سالنى را به احترام دختر همكلاسى شان كه در زمان ديكتاتورى نظامى سر به نيست شده‌بود، نام گذارى كنند، مخالفت كردند. اين گونه مراسم و يادبودها براى »مادران« بى معنا بود، و به مفهوم پذيرش‏ مرگ عزيزانشان و پايان مبارزه. مى‌گفتند »هيچ دردى وجود ندارد كه بى‌ثمر بماند.« به بيان ديگر درد اجتماعى‌ى كه ثمرى براى تغيير حال و آينده به بار ننشاند، بيهوده خواهد بود. در آوريل سال 1987 در دهمين سالگرد آغاز حركت خود اعلام داشتند: »ما ميدان را ترك نخواهيم كرد. ما سكوت نخواهيم كرد. فراموش‏ نخواهيم كرد. چشم پوشى هم نخواهيم كرد. ما يك انتخاب داريم باز گردانيدن ناپديدشدگان به زندگى و مجازات عاملان آن.«
نخستين اقدام كارلوس‏ مِنم، جانشين رائول آلفونسين، كه در سال 1989 به رياست جمهورى انتخاب شد، عفو مابقى نظاميان بود و آن چند جانى هم كه هنوز در زندان بودند، آزاد شدند. انتقادات تند هبه دو‌بنافينى عليه مِنم، رئيس‏ جمهور در مجامع بين‌المللى، بار ديگر خيانت به سرزمين و وطن تلقى شد.

امروز »مادران« حركت اعتراضى خود را تنها به مسئله »ناپديد‌شدگان« و قربانيان ديكتاتورى نظامى محدود نكرده‌اند. آنها به عنوان يك اپوزيسيون سياسى، اما نه در چارچوب يك حزب سياسى، خود را در مسائل سياسى روز درگير كرده‌اند. موضوعاتى چون انتقاد از وضع زندان‌ها، شكنجه، بدرفتارى توسط پليس‏ و سانسور مطبوعات، كه از زمان روى كار آمدن مِنم تشديد شده‌است، عنوان‌هاى هميشگى مجله »مادران ميدان مايو« در سال‌هاى اخير است. هر كس‏ يك بار اين مجله ماهانه را ورق زده‌باشد، متوجه انتقادات تند نويسندگان آن عليه سياست‌هاى اقتصادى نئوليبرالى حكومت مى‌شود. همين سياست‌هاى اقتصادى عامل قدرت‌گيرى نظاميان در دهه 70 بودكه نابودى 30000 زن و مرد آزاديخواه را بدنبال داشت. »مادران« در تظاهرات و روزنامه‌هاشان خواستار تحقق تمامى جنبه‌هاى حقوق بشر، يعنى رعايت عدالت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى هستند. به حقوق كودكان و به سياست‌هاى آموزشى توجه ويژه‌اى دارند. صلح جهانى نيز يكى ديگر از محورهاى مهم توجه‌شان است.
در حال حاضر تركيب مادران گسترش‏ يافته است. مادرانى نيز كه فرزندانشان در شرايطى خشونت بار به قتل رسيده اند، در بازيهاى فوتبال يا در ديسكوتك‌ها و يا در خدمت سربازى، خود را در حركت »مادران« سهيم مى دانند. امروز حدود 2500 زن عضو »انجمن مادران مايو« هستند. انجمن با چندين زير گروه و گروه هاى موازى در سراسر آرژانتين نماينده دارد كه از جمله گروه هاى زير هستند:
_ گروه »مادر بزرگ ها« كه تلاش‏ مشتركى را براى جستجوى نوه هاى گم شده كه پدر و مادرشان بدست نظاميان به قتل رسيده اند، آغاز كرده اند. بخشى از اين كودكان كه يا در زندان به دنيا آمده بودند يا هنگام دستگيرى پدر و مادرشان طفل خردسالى بودند، پنهانى به خانواده هاى ديگرى سپرده شده اند. »مادر بزرگ‌ها« خواستار بازگرداندن اين كودكان به خانواده هاى واقعى‌شان هستند.
_ »سازمان خود يارى وابستگان قربانيان ديكتاتورى نظامى« كه در سال 1976 تشكيل شده‌است.
گروه هاى زيادى از اقشار مختلف نيز »مادران« را حمايت مى كنند. مثلا گروه هايى از پزشكان، روانشناسان، هنرمندان، نويسندگان، خبرنگاران و وكلا كه در حوزه تخصصى شان در انتشار »مجله مادران مايو« فعالانه همكارى دارند.


پانويس‏ )1(:
1_ گورهاى دسته‌جمعى، اجساد همه مفقود شدگان را دربر نمى‌گرفت. بسيارى را از هواپيما به دريا ريخته‌بودند. طبق اطلاعات بعدى و اعترافات تنى چند از جانيان، از جمله شيلين‌گو(Francisco Scilingo)، از فرماندهان سابق نيروى دريائى آرژانتين _ نيروى دريائى ضمنا مدرسه‌اى ويژه براى آموزش‏هاى شكنجه و جنايت هم محسوب مى‌شد_ آنها قربانيان را به بهانه انتقال به زندانى ديگر سوار هواپيما مى‌كردند و بعد از تزريق آمپول خواب‌آور آنها را در حالى كه هنوز زنده بودند، به دريا مى‌انداختند. اين عمليات هفته‌اى يك بار، روزهاى چهارشنبه و طى دو سال، بطور مداوم انجام مى‌گرفت و هر بار 15 الى 20 زندانى، كه كوچكترين اطلاعى از سرنوشت خود نداشتند، به دريا ريخته‌مى‌شدند.




نوشته از زبان آلمانى برگردانده شده است؛ برگرفته از مقاله Kuno Hauck/ Rainer Huhle
02 Jahre Madres de laza de Mayo. Geschichte Selbstverstنndnis und akutelle
Arbeit der Madres de laza de Mayo in ArgentinienIn: Vergangenheitsbewنltigung in Lateinamerika / 6991

1 Kommentar:

Anonym hat gesagt…

سلام. ترجمه مقاله مادران میدان مایو بسیار ارزنده بود. چیزی که دوست داشتم اینجا عنوان کنم این بود که یکی از همکاران هنری من که او نیز موضوعات محوری کارهایش عموما مسایل و معضلات اجتماعی-انسانیست، اثر بسیار برجسته ای را با الهام و به بزرگداشت مبارزه "مادران ناپدید شدگان" خلق کرده بود که بسیار زیباست.
اون اثر یک اینستالی شن هست از مجموعه ای چند ده تایی از بقول شما سربند های سفیدرنگ ساخته شده از پورسیلین یا همان به اصطلاح جنس چینی خودمان با چیدمان بسیار زیبایی بر روی کف/زمین.