وقایع اتفاقیه نوروزی

( رادیو زمانه)

در خبرها خواندم، روز اول عید رضای ٥٠ ساله در آشپزخانه منزلش واقع در یافت آباد خود را دار زد. همسرش به مامورین کلانتری گفت آن دو هیچ مشکل خانوادگی با یکریگر نداشتند.
چه بسا او می‌خواسته چیزهایی به ما بگوید. اما پیامی از خود به جا نگذاشت.

این حادثه درست چند ساعت بعد از آن بود که خبرگزاری فارس اعلام کرد: «سال ١٣٨٧ هجری شمسي دقايقی پيش با پيام مقام معظم رهبري آغاز شد.»

در کلاس‌های آموزش زبان، به ما یاد می‌دادند که هروقت جمله‌ای را نمی‌فهمیم، آن را جابجا کنیم یا به شکل سوالی درآوریم. یعنی اگر رهبر معظم پیام نمی‌داد سال ١٣٨٧ آغاز نمی‌شد؟

همو به ما «ملت سرافراز ایران» اطمینان داد که سالی «عزت‌آفرین» را پشت سر گذاشته‌ایم و دستور داد که ملت در «سال جديد از نوآوری‌ها و شکوفايی‌ها . . . » با «شادابی» بهره‌برداری کند.

در خبرها دیدم که پیش از اولین خودکشی سال نو، در غروب سالی که داشت می‌رفت، یک نفر دیگر هم در محله "ابوذر" واقع در جنوب تهران خود را حلق‌آویز کرده بود. به نقل از پلیس وی نویسنده‌ای مشهور بوده اما هنوز نام او را نمی‌دانیم.

محمود احمدی‌نژاد هم در پیامش ما را مطمئن کرد که در سال گذشته از "رشد بالای اقتصادی، تک‌رقمی شدن نرخ بیکاری، جهش صادرات غیرنفتی و توزیع سهام عدالت" برخوردار بوده‌ایم. اما وی که احتمالا در سفرهای خارج از کشور از طریق «رسانه‌های بیگانه» چیزهایی در باره گرانی و فلاکت مردم شنیده بود، به این اکتفا کرد که بگوید: «جمع زیادی از هموطنان هم دچار مشکل بودند." و دلیل مشکلات هم در " بداخلاقی برخی از دشمنان در خارج و برخی کج‌رفتاری‌ها در داخل» و «فشارهای ناشی از تحولات بزرگ اقتصادی جهان و رکود کم‌سابقه و افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها در جهان" بوده است. و در این میان معلوم نیست جایگاه «افزایش بی‌سابقه» قیمت نفت کجا قرار دارد؟

اگر بنا است که حقیقت کتمان شود، کلمات بی‌بار می‌شوند و دیگر فرقی نمی‌کند که چه بر زبان رانده می‌شود.

خانواده چند تن از دانشجويان زندانی تحويل سال را در کنار ديوارهای زندان اوين گذراندند. آنها سفره‌های هفت سين خود را در آنجا چيدند و عکس‌های دانشجويان زندانی را بالای سفره گذاشتند. دکتر محمد ملکی هم در جمع خانواده‌ها حضور داشت. مادران در نامه‌شان شعری نوشتند که آخرین بیتش این بود:
گر نکوبی شيشه «ظلم» را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ!

اما سران دیگری هم بودند که برای سال نو از آنور دنیا به ما پیام ‌فرستادند و با آب نبات‌های رنگی البته. جرج بوش گفت که برای ما «عزت و احترام قائل» است و نگران ما می‌باشد و می‌خواهد که ما «در یک جامعه آزاد زندگی کنیم».

جامعه آزادی مثل عراق؟ طبق خوش‌بینانه‌ترین برآوردها هشتاد تا صد هزار عراقی در جریان این جنگ کشته شده‌اند که بیشترین آنها غیرنظامیان بوده‌اند.

و با همان «عزت و احترامی» که با مردم عراق رفتار می‌کنند؟ در این پنج سال قریب به ٥ میلیون عراقی از کشور خود آواره شده‌اند.

رئیس جمهور آمریکا پنج سال پس از حمله به عراق و ویرانی این کشور، از «اوضاع سیاسی عراق خوشنود است» و «هیچ‌گونه پشیمانی ندارد.» و جنگ عراق را «دری بازشده رو به پیروزی‌های استراتژیک در جنگ علیه "ترور" می‌نامد.»

همزمان با این سخنان در شهرهای مختلف آمریکا تظاهرات ضدجنگ برگذار شد. حدود چهار هزار سرباز آمریکایی در عراق کشته شده‌اند و میلیاردها دلار هزینه ویران ساختن عراق شده است.

خواندم که در یکی دو روز گذشته در تهران کسان دیگری هم خودکشی کردند با خوردن دارو: یک زن به نام اعظم در شهرک غرب و زن و مردی در خانه‌ای واقع در خیابان پاسداران.

نمی‌دانیم در شهرهای دیگر وضع چگونه بود؟ شاید هم اصلا در شهرهای دیگر با شروع سال نو کسی به زندگی خود پایان نداده است؟

و در روز عید از چند روستای کردنشین در خاک عراق دود به هوا بلند بود. «نظامیان ایران هفت روستای مرزی در شمال عراق را گلوله‌باران کردند.»

این خبر را خبرگزاری فرانسه به نقل از شهردار شهر زراوه در شمال شرقی عراق گزارش کرده است. روستاهای مذکور از توابع شهر زراوه هستند.

در روزنامه‌های ایران خبری در این مورد، من ندیدم. اما احمدی‌نژاد، در پیام نوروزی خود، گفته بود که نوروز «روز آماده شدن برای تحقق حاکمیت الهی بر جهان» و همچنین روزی است که «خدا از انسان برای بندگی خدا و پیروی از ولی خدا بیعت گرفت.»

و روزنامه ال پائیس چاپ مادرید و همچنین سایت ایران پرس نیوز گزارش دادند که در روز چهارشنبه در آستانه نوروز، زنی که احتمال داده می‌شود از مامورین جمهوری اسلامی بود، منوچهر فرهنگی را در حومه مادرید با دشنه و کارد به قتل رساند. منوچهر فرهنگی، زرتشتی علاقه‌مند به تاریخ و فرهنگ ایران باستان، به انتشار آثار محقّقان و نویسندگان ایرانی مقیم خارج کمک می‌کرده است. او ضمنا بنیانگذار کالج بین المللی (ICS) در اسپانیا بود.

و اما ادوار نیوز خبر داد که در یک ابتکار زیبا، در آخرین روز سال رفته، تعدادی دانشجو در پارک لاله جمع شدند و به مردم ماهی سیاه کوچولو هدیه دادند. ١٠٠٠ ماهی سیاه کوچولو، بدون هر تفسیری، تا هر کسی برداشت خود را از این حرکت نمایشی داشته باشد.


بجای هر نوع اعلامیه و بیانیه، بر روی ورقه‌هایی که این جوانان بین مردم پخش می‌کردند، شعری از شفیعی کدکنی نوشته شده بود:

هیچ می‌دانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟
زان که بر این پرده تاریک
این خاموشی نزدیک
آنچه می‌خواهم نمی‌بینم
آنچه می‌بینم نمی‌خواهم

شاید رضا در آشپزخانه‌اش در یافت‌آباد، نویسنده مشهور بی‌نام در منطقه ابوذر، اعظم شهرک غربی و زن و مردی در خیابان پاسداران همین را می‌خواستند بگویند، همین شعر ر
ا.

Keine Kommentare: